علی لاریجانی؛ دولتمردی که بلد نبود پوپولیست باشد
نحوه مدیریت و تصمیمگیری دکتر علی لاریجانی در سه دوره متمادی ریاست بر مجلس شورای اسلامی نشان داد که در چارچوب جمهوری اسلامی، وی یک سر و گردن از نوعِ مدیران چند ساله اخیر ایران بالاتر است. این بهمعنای ایجاد زرهی برای وی در مقابل نقد نیست؛ قطعاً نقدهای مهمی هم میتوان به عملکرد او وارد کرد که موضوع این یادداشت نیست.
خردگرایی را در این نوشتار در مقابل تودهگرایی یا پوپولیسم بهمعنای منفی آن بهکار میبرم. در ادبیات سیاسی و تاریخ تحولات سیاسی، دو معنای مثبت و منفی را میتوانیم برای پوپولیسم (populism) پیدا کنیم؛ معنای مثبت آن یعنی مردمگرایی و معنای منفی آن یعنی عوامگرایی؛ در مقابل نخبهگرایی. البته در میان اهالی سیاست، هنگام استفاده از واژه پوپولیسم بیشتر معنای منفی آن به ذهن متبادر میشود و تجربه زیستهی جوامع مختلف در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز مؤید همین مسأله است؛ یعنی پوپولیسم بیشتر بار منفی دارد.
از مهمترین ویژگیهای مدیریت پوپولیستی میتوان به این موارد اشاره کرد: دادن وعدههای مبهم، تأکید بر اهداف بسیار بلند و گاه دستنیافتنی، گریز از رویکرد حل مسأله، فرافکنی و تمرکز بر روی رفتارها و شعارهای احساسی. نمونهی اعلا و در دسترس مدیریت پوپولیستی در دورهی اخیر، رئیس جمهور سابق ایران است که میتوان او را شوالیه پوپولیسم معاصر ایران نامید. نمونه خارجی آن هم دانلد ترامپ رئیسجمهور فعلی امریکاست.
در نقطه مقابل، مدیر یا مسؤول خردگرا از کلیگویی و دادن شعارها و وعدههای دستنیافتنی پرهیز دارد و سعی میکند با رویکرد حل مسأله و بازکردن گرههای ملموس، جزئی و پیشرو، در مسیر اهداف کلان و راهبردیِ تعریفشده گام بردارد.
در جوامعی مثل جامعه ما که پوپولیسم بهترین و کاراترین تاکتیک برای کسب و حفظ قدرت است، مدیریت خردگرایانه با تمرکز بر رویکرد حل مسأله شاید نوعی خودکشی سیاسی باشد؛ چرا که با چنین رویکردی بهسختی میتوان تودهها را با خود همراه ساخت. جمع شدن این دونگاه یا رویکرد در یک شخص نیز محال یا بسیار دور از ذهن و نادر بهنظر میرسد؛ زیرا به لحاظ روانشناختی، در مدیران و دولتمردان یا نگاه خردگرایانه و منطقی غلبه دارد یا نگاه عوامگرایی و هیجانی. شاید بتوان در مواقعی و بنا بر ضرورت از پوپولیسم بهعنوان تاکتیکی در جهت حفظ و تداوم قدرت استفاده کرد؛ اما غالباً روحیه مدیران خردگرا با انجام کارهای پوپولیستی سازگاری ندارد. هرچند نگارنده خود زیاد با این نگاه صفر و صدی همراه نیست؛ شاید بهتر باشد یک مدیر خردگرا نیز حتی اگر خود نمیتواند یا نمیخواهد با کمک مشاورین و نیروهای اطرافش، تودهها و جریانات غیرحرفهای جامعه را در جریان این نوع مدیریت و مزایای آن قرار دهد تا به تدریج این رویکرد به رویکرد هژمون تبدیل و عرصههای مهم مدیریتی کشور برای حضور پوپولیستها تنگتر شود.
علی لاریجانی بدون شک یک مدیر غیرپوپولیست است و در رویکرد مدیریتی وی خردگرایی بیشترین بروز را دارد. مروری بر تصمیمات مهمی که در سه دوره مجلس شورای اسلامی به ریاست وی گرفته شد، نحوه مدیریت وی در مجلس (به اعتراف بسیاری از نمایندگان) و نهایتاً کارها و خدمات مهمی که در حوزهی انتخابیهاش یعنی شهر قم انجام داد و حتی نگاهی به کارنامه وی در شورای عالی امنیت ملی مدعای این یادداشت را برای اهل فن تأیید میکند. شاید بتوان گفت در جامعهی هیجانمحور ما، خردگرایی بهعنوان نقطه قدرت دولتمردانی چون علی لاریجانی، همان نقطهی ضعفشان هم هست؛ زیرا همانطور که اشاره شد با این رویکرد نمیتوان توده را با خود همراه و در میان آنان موج ایجاد کرد.
درهرحال دوره مسؤولیت دکتر علی لاریجانی در مجلس شورای اسلامی تمام شد؛ دولتمردی که بلد نبود پوپولیست باشد. آنطور که خود او بارها اشاره کرده، قصد دارد به خانه اصلی خود یعنی دانشگاه بازگردد. گمانهزنیهایی نیز درباره حضور وی در انتخابات آتی ریاست جمهوری وجود دارد که البته با اما و اگرهای فراوانی روبهروست. فارغ از آنکه علی لاریجانی برای ریاست جمهوری بیاید یا نیاید امیدوارم بتوانیم به سمتی حرکت کنیم که خردگرایی و نخبهمحوری در سطح تصمیمسازی و تصمیمگیری تبدیل شود به رویکرد غالب در فضای مدیریتی کشور.
دولتمردی که مرد بود و حیف بود و حیف، و خدا کنه اینقدر عاقل باشه که برای ریاست جمهوری نامزد نشه،